تاريخ بروز رساني : |
11/03/ 1399 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
 |
|
|
|
|
• حاجت طاعت ميخواهد، رحمت زحمت. (تهراني)
• نان کار و زحمت، گوشت به در ميکند. (هزارهاي)
• هيچ گلي بيزحمت خار نيست. (طوطينامه: 185)
• هرکس زحمت بکشد به جايي ميرسد. (رامسري)
•آبادي خدا، آتش خدا، همت شما. (دليجاني)
• آدم بايد چون شير درآورد و چون گرگ بخورد. (فرهنگنامه)
• آدم مال و ثروت توليد ميکند، مال که مولّد آدم نيست. (آذري)
• آري به فيل صيد نمايند فيل را . (صائب)
• آسان گردد هر آنچه همت بستي (دهخدا)
• آسمان وزيرپاي خود آرد/ هرکه راهست همّت عالي (ابن يمين)
• آخرين بر جان درويشي که صاحب همت است (کمال خجندي)
• آن که در تابستان سرش از گرماي زياد بسوزد، در زمستان آش وي پخته است. (آذري)
• از پرنده بال زدن، از آدميزاد همت کردن. (شوشتري)
• از قله کوهي به قله کوه مجاور رفتن نزديکترين راه است ولي پاي درازي
ميخواهد. (فرهنگنامه)
• از همت است هر که به هرجا رسيده است. (صائب)
• از همت بلند به دولت توان رسيد. (صائب)
• اسب رهوار، جوي خودش را به دست ميآورد. (سوادکوهي)
• اگر پرورش بدهي، برگ توت، اطلس ميشود. (آذري)
• اهل همت را ز ناهمواري گردون چه باک/ سير انجم را چه غم کاندر زمين جوي و جر
است؟ (اميرعلي شيرنوايي، دهخدا، شکورزاده)
• بازوي کزار بايد وقت کار. (عطار)
• بازويم کار ميکند، دهانم ميخورد. (آذري)
• بازوي همّت به از دست زور. (سعدي)
• بلبل به باغ و جغد به ويرانه تاخته (ساخته) / هرکس به قدر همت خود خانه
ساخته.
• به چوگان همت توان برد گوي. (بهمنياري، ...)
• به هرکاري که همت بسته گردد/ اگر خاري بود گلدسته گردد. (بدايع لوقايع
1/272، تکلمه،...)
• به همت کارها آسان برآيد. (صائب)
• پشت پا بر عرش اعلا ميزنم. (احمدجام: 300)
• تأثير ميکند به تنم مشت روزگار/ خم ميکنم به همت خود پشت روزگار (کوچه)
• تا عرق نريزي، نان نميخوري. (لري)
• چراغ هيچ کس تا صبح روشن نميماند الا آسيابان. (ابهري)
• حرکت کن تا برکت يابي (عوام)
• خدا رزق توي زنبيل نميکند. (سورقمي)
• دامن مردي به کمر ببند. (خوانساري)
• در زمستان بدون کشت و کار و در تابستان بدون کمک راه نيفت. (آذري)
• دستت را سر زانويت بگذار، بگو يا علي. (دماوندي، خوانساري)
• ذره را همت عالي به فلک راه نمود. (امثال موزون)
• رنج، راحتدان چو شد مطلب بزرگ . (شيخ بهايي،...)
• روزي به قدر همّت هرکس مقدّر است. (بهمنياري،...)
• زر از معدن به کان کندن برآيد. (دهخدا، ...)
• زنبور عسل را پرورش بده تا چشمت زردي (عسل) را ببيند. (آذري)
• سرمايه جاوداني است کار (بهار)
• سرماية تعيش، همت بُوَد نه مکنت. (واعظ قزويني)
• شاه چو برکند دل زمزم و گلستان / آسان آرد به چنگ، مملکت آسان (ابوخليفه
اسکاقي)
• عزت هرکس به قدر همت والاي اوست. (قاسم انوار ...)
• آسايش کارگر ز کاراست. (پروين اعتصامي)
• آسياب کار ميکند، به سود آسيابان است. (بختياري)
• آن کس که کار نکند، نميخورد. (آذري)
• آن که کارش گرفته است آهويي زيبا سر راهش سبز ميشود. (ترکمني)
• آهني که کار کند زنگ نزدند. (آذري)
• احمق در خوردن، جوان در کار و مرد در جنگ شناخته ميشود.
• تلاش از تقدير جلو افتاده است. (قشقايي)
• با دسته جمعي تلاش کردن کار پيش ميرود. (لري)
• تلاش کن که طلبکار باشي نه بدهکار. (لري)
منبع: فرهنگ بزرگ ضربالمثلهاي فارسي دکتر حسن ذوالفقاري
•
نابرده رنج گنج میسر نمی شود مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد |
|
|
|
|
|